کد مطلب:301549 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:145

نقد و بررسی


قبلا در كتاب «الامام علی بن ابی طالب علیه السلام»، در این كه ولایت و اعتقاد نسبت به حقانیت ائمه معصومین علیهم السلام و محبت نسبت به آنان و بغض و كینه به خودی خود حسنه و به ذات خود عبادت خداوند است با برخی از معاصرین سخنانی داشته ایم چرا كه آن، عبادت قلب می باشد كه برترین مرتبه و اثرش به مراتب از دیگر اعضاء بدن بیشتر است اكنون در این كتاب كه سخن بدینجا رسید به ناچار به بررسی و نقد فرمایش استاد


شهید علامه مطهری- رضوان الله علیه- در كتاب ارزنده اش «عدل الهی» می پردازیم، خلاصه كلام ایشان در آن كتاب چنین است:

«تفاوت بین شیعه و غیر شیعه در جهت مثبت و عمل است نه در طرف سلب و منفی، یعنی هر گاه دو نفر مسلمان را در نظر بگیرم كه یكی شیعه و دیگری غیر شیعه است و هر دو به تمام دستورات مذهبی خود عمل كرده اند در این صورت شیعه عامل، بر غیر شیعه عامل، در دنیا و آخرت مقدم می شود ولی هر دو عمل نكرده باشند بین آن دو تفاوتی در سعادت و شقاوت و تقدم و تاخر نیست.»

خلاصه و نتیجه این سخن آنست كه اعتقادات حقه در صورتی اثر دارد كه توام با اعمال درست باشد ولی خود اعتقاد حقه بدون اینكه عملی به آن ضمیمه شود هیچ اثری ندارد، كه این مطلب برخلاف آن چیزی است كه از روایات گذشته فهمیده می شد.

ما در اینجا در صدد بررسی و پژوهش كامل نیستیم زیرا میدانی است كه همت شیر مردان اندیشه در اینجا وامانده و نتوانسته اند به خوبی جولان دهند تا چه رسد به ما با این سرمایه اندك علمی، ورود در این بحث در صورتی درست است كه تمام اخبار مربوط به طینت بررسی و شرح داده شود كه این كار از وسع و توان ما خارج است و لذا از آن صرف نظر كرده و به بعضی از نكات لغزنده فرمایش استاد به اندازه فرصت و توان خود می پردازیم، ابتداء عین عبارات ایشان را آورده و بعد دلائل خود را در اثبات نظریه مان می آوریم:

عبارت ایشان چنین است:

«در پاسخ استدلال اول باید گفت: فرق بین شیعه و غیر شیعه وقتی آشكار می گردد كه شیعه به برنامه ای كه رهبرانش به او داده اند عمل بكند و غیر شیعه به برنامه دینی خودش عمل كند، آنوقت تقدم شیعه بر غیر شیعه هم در دنیا


و هم در آخرت روشن می گردد، فرق را در جانب مثبت باید جستجو كرد نه در جانب منفی، نباید گفت اگر شیعه و غیر شیعه برنامه های مذهبی خود را زیر پا بگذارند باید تفاوت داشته باشد و اگر تفاوتی نباشد پس چه فرقی میان شیعه و غیر شیعه هست؟ این درست مثل آن است كه دو بیمار به طبیب مراجعه كنند یكی به طبیب حاذق مراجعه كند و دومی به طبیب دریافت داشتند هیچكدام عمل نكنند، آنگاه بیمار اول گلایه كند كه فرق بین من و بیماری كه به طبیب غیر حاذق مراجعه كرده چیست؟ چرا باید من مریض بمانم همانطوری كه او مریض مانده است در حالیكه من به طبیب حاذق مراجعه كرده ام و او به طبیب غیر حاذق،

و همچنین صحیح نیست كه ما فرق علی علیه السلام را با دیگران به این بگذاری كه اگر ما به دستورهای آن حضرت عمل نكنیم ضرر نبینیم ولی آنها چه به حرف پیشوای خویش عمل كنند و چه عمل نكنند زیان بینند». [1] .

در این گفتار تشبیه امرالمومنین به طبیب حاذق چندان درست نیست و به اصطلاح قیاس مع الفارق بوده و از چندین جهت فرق دارد:

1- رجوع به طبیب حاذق طریقیت دارد نه موضوعیت، زیرا طبیب دستوری می دهد كه اگر مریض به آن عمل كند بهبودی می یابد و كار طبیب فقط همین است و لذا مریض در مراجعه به او مختار است. خود طبیب موضوعیت و استقلال ندارد برخلاف اعتقاد به امام و مراجعه به او كه از سوی خداوند الزام است و عهد و پیمان الهی از بندگانش كه آنان خود


در این مساله اختیار و حقی ندارند، همانگونه كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از آن كه اسامی ائمه را یكایك بیان كرد فرمود: «كسی كه به آنان اقرار كند مومن و كسی كه منكر آنان باشد كافر است» [2] .

و نیز به حذیفه یمانی فرمود: ای حذیفه همانا حجت بعد از من بر تو علی بن ابیطالب علیه السلام است، كفر به او كفر به خداوند، و شرك به او شرك به خداوند، و شك كننده در او شك كننده در خداوند، و الحاد درباره او الحاد درباره خداوند، و انكار او انكار خداوند، و ایمان به او ایمان به خداوند است... [3] .

2- صرف مراجعه به طبیب تا به دستور او عمل نشود اثری ندارد، برخلاف اذعان و اقرار به امامت كه به خودی خود عبادت و طاعت بوده و پاداشی اختصاصی دارد و بنابراین اگر دوستدار ائمه پیش از آن كه به دستوراتشان عمل كند از دنیا برود به خاطر اعتقادش به او پاداش داده می شود، هر چند این پاداش بعد از آن باشد كه به خاطر معصیتش عذاب مناسب آن را بیند به علاوه كه خود پذیرش ولایت امام، بیماریهای نفسانی را از بین می برد و پلیدیهای روحی را پاك می كند و آن خود اكسیر اعظمی است كه ماهیت را دگرگون كرده و شقی را سعید می گرداند و دیگر فوائدی كه بر آن مترتب است.

از عبدالله بن مسعود روایت شده كه گوید: در یكی از سفرها در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودیم. عربی بیابانی با صدائی بلند و خشن فریاد زد: یا محمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بلكه چه می گوئی؟ گفت اگر كسی گروهی را دوست بدارد و به دستورات آنها عمل نكند چه می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم


فرمود انسان با آن كسی است كه او را دوست دارد. [4] .

و نیز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: من درباره امتم به همان اندازه كه به كلمه «لا اله الا الله» امیدوارم درباره حب علی نیز امیدوارم. [5] .

و از آن حضرت روایت شده كه فرمود: محبت علی بن ابیطالب سیئات را آب می كند همانگونه كه آتش قلع را آب می كند. [6] .

و از آن حضرت روایت شده كه فرمود: محبت علی حسنه ای است كه هیچ سیئه ای به آن ضرر نمی زند و بغض آن حضرت سیئه ای است كه هیچ حسنه ای به آن سود ندارد. [7] .

و از امام صادق روایت شده كه فرمود: محبت علی خود عبادت و در عین حال برترین عبادات می باشد. [8] .

در این زمینه اخبار و روایات متعدده ای وارد شده كه ما فقط نمونه كمی از آنها را آوردیم و روایات در حد تواتر است كه نمی توان در آنها شك و تردی كرد.

استاد مطهری از برخی بزرگان (كه گفته می شود وحید بهبانی است) توجیه و تاویلی را نقل كرده كه نمی تواند چندان مورد قبول باشد و تاویل اینست: معنای این حدیث آن است كه اگر به راستی دوستدار علی بن ابی طالب باشی گناهان هیچ آسیبی به تو نمی رسانند، یعنی اگر محبت علی كه نمونه كامل انسانیت و اطاعت و بندگی و


اخلاق است از روی صدق باشد و به خودبندی نباشد مانع ارتكاب گناه می گردد، مانند واكسنی كه مصونیت ایجاد می كند و نمی گذارد بیماری در شخص «واكسینه شده»راه یابد. [9] .

خلاصه این توجیه آن است كه دوستدار امیرالمومنین علیه السلام مرتكب هیچ كار زشتی نمی شود تا بتواند به او آسیب برساند و آن چه كه موجب این ترك گناه است محبت او نسبت به حضرت است.

لكن این توجیه دردی را دوا نمی كند، زیرا ضرری كه در این روایت نفی شده با انتفاء موضوعش كه سیئه باشد منتفی است و در صورتی كه موضوع ضرر كه معصیت باشد منتفی باشد دیگر ضرری وجود ندارد كه بخواهد با محبت امیرالمومنین منتفی شود، ما منكر اثر محبت حقیقی نیستیم لكن بحث در جائی است كه سیئه و معصیت وجود داشته باشد.

علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در ذیل حدیث «لایضر مع الایمان عمل و لاینفع مع الكفر عمل» گوید: مقصود ضرر بزرگی است كه موجب خلود در دوزخ باشد. [10] .

آری ممكن است كه مقصود آن باشد كه دوستداران امیرالمومنین اگر قدمی به سوی گمراهی بردارند قدم دیگرشان به سوی طاعت و عبادت می رود و بر این مطلب روایات فراوانی گواه است:

از حضرت باقر علیه السلام روایت شده كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود:

«یا علی محبت تو در قلب هیچ مرد مومنی ثابت نشد مگر اینكه اگر قدمی از او بر صراط بلغزد قدم دیگرش ثابت بماند تا اینكه خداوند او را به خاطر


محبت به تو به بهشت وارد كند. [11] .

و نیز آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی علیه السلام فرمودند: هر كسی تو را دوست بدارد خداوند عاقبت كار او را به امن و ایمان پایان دهد، و هر كس تو را دشمن بدارد خداوند او را همچون مرده دوران جاهلیت بیمراند. [12] .

و چه بسیار نظائر و نمونه های دیگری در روایات كه به خاطر ترس از به درازا كشیدن مطلب از آنها صرف نظر كردیم، و شاید سر این موضوع آن باشد كه دوستدار اهل البیت هر چند بتواند گناهان بزرگ و اشتباهات هلاكت بار را مرتكب شود لكن روحش پاك و روانش پاكیزه و طینتش طاهر است.

اگر گفته شود: چگونه ممكن است بدین منزله و مقام باشد و در عین حال این گونه كارهای ناشایست از او سر بزند؟!

در پاسخ می گوئیم: هر چند كارهای ظاهری برخاسته از انگیزه های درونی است و به اصطلاح «از كوزه همان برون تراود كه در او است» و هر چند امور خارجی تاثیراتی بر نفس و روان انسان دارند لكن نمی توانند اصل و ریشه باطن انسان را تغییر دهند، گاهی آنها را تیره و كدر كرده و كارهای ناشایست از آنها سر می زند لكن این آثار نامناسب مربوط به همان كارهای ظاهری است وقتی كه خداوند باطن اشخاص را به خاطر ولایت اهل حق علیهم السلام با توبه یا با دیگر كفارات و گرفتاریهای مالی از مصیبت فرزند و بیماری و خوابهای هولناك و ترسهای وارده از سوی دولتهای باطل و سختی های هنگام مرگ (چنانكه در اخبار و روایات آمده) پاك كرد، این سیئات به اصل خود برگشته و تبدیل به حسنات می شوند، چنانكه در قرآن مجید می فرماید:


«فاولئك یبدل الله سیئاتهم حسنات» [13] .

و این از احسان خداوند نسبت به بندگانش چندان دور نبوده و كار تازه و بی سابقه ای هم نمی باشد.

و از زید نرسی روایت شده است كه گوید: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض كردم: مردی از دوستداران شما با اینكه می داند، شراب می خورد و مرتكب گناهان كبیره می شود آیا از او تبری بجوئیم؟

حضرت فرمود: از كارش تبری بجوئید ولی از خودش كناره گیری نكنید، او را دوست داشته باشید ولی كارش را دشمن بداید، عرض كردم، پس می توانیم به او «فاسق و فاجر» بگوئیم؟. فرمود: فاسق و فاجر، كسی است كه كافر و منكر ما باشد و با دوستان ما دشمنی كند، خداوند از اینكه دوست ما فاسق و فاجر باشد اباء دارد هر كاری كه انجام دهد، لكن بگوئید: فاسق العمل و زشت كار و مومن النفس و خبیث الفعل طیب الروح و البدن. [14] .

از ابن مسعود روایت شده كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی كه خداوند متعال حضرت آدم را آفرید و از روح خود در او دمید حضرت آدم عطسه كرده و گفت: الحمدلله، خداوند به او وحی كرد، بنده من مرا ستایش نمود سوگند به عزت و جلالم اگر نبودند دو بنده ای كه می خواستم آنان را در دار دنیا بیافرینم تو را نمی آفریدم.

حضرت آدم گفت: خداوندا آن دو از من دور خواهند بود؟ فرمود: آری ای آدم، سرت را بلند كن و ببین، آدم علیه السلام سرش را بلند كرد و دید بر روی عرش نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد پیامبر رحمت و علی بر پای دارنده حجت است هر كس حق علی را بشناسد پاك و پاكیزه است و هر كس منبر حق او باشد ملعون و زیان كار است، به عزت و شكوه خود


سوگند یاد می كنم كه هر كس را كه از او اطاعت كند هر چند نافرمانی مرا كرده باشد به بهشت وارد كنم و به عزتم قسم خورده ام كه هر كس را كه نافرمانی او را بكند هر چند از من اطاعت كند به جهنم ببرم. [15] .

علامه مظفر در شرح این حدیث گوید: شكی نیست كه اقرار به وجود خداوند و به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شرط ایمان است و همچنین اقرار به امامت حضرت علی بنابراین كه امات آن حضرت به نص خدا و رسولش می باشد و در اینكه امامت همچون نبوت از اصول دین است، لكن اقرار به آن متفرع بر اقرار به خدا و رسول است و هر كس به آن اقرار كند ایمانش كامل است و هر كس به آن اقرار نكند ناقص الایمان است هر چند به خدا و رسولش اقرار كرده باشد با توجه با این مقدمه هر كس از علی علیه السلام اطاعت كند و به حق او عارف باشد - چنانكه مقصود از حدیث همین است- با اطاعت از علی علیه السلام مومن و مطیع خدا و رسولش می باشد زیرا اطاعت از آن حضرت از آن جهت كه از سوی خدا و رسولش می باشد و در آن صورت شایستگی ورود به بهشت را دارد هر چند خداوند را نسبت به بعضی از احكام نافرمانی كرده باشد كه در این صورت نافرمانی علی علیه السلام را نیز نموده است، در عین حال عصیان و نافرمانی او عصیان و نافرمانی مومنی است كه اهل غفران و آمرزش است. چنانكه كسی كه معصیت حضرت امیر را نموده و منكر امامت او شده نسبت به خدا و رسول معصیت كار و سزاوار ورود به جهنم است هر چند در ظاهر اطاعت خدا كرده باشد زیرا پیروی از خدا و رسول به صورت ایمان انجام نگرفته و اطاعت یك فرد مومن حساب نمی شود تا قبول گردد، مانند كسی كه در ظاهر اطاعت خدا را بكند ولی در باطن منكر رسالت او باشد مانند اهل


كتاب، پس آن چه كه در حدیث آمده كه خداوند متعال فرموده: «سوگند خورده ام كه هر كس از او اطاعت كند او را به بهشت ببرم هر چند كه نافرمانی مرا كرده باشد و هر كس نافرمانی او را كرده باشد به آتش ببرم هر چند اطاعت مرا كرده باشد» (یعنی در ظاهر از من اطاعت كرده باشد) صحیح است.

همانطور كه درست است گفته شود هر كس اطاعت علی را نماید اهل نجات و بهشت است هر چند كه نافرمانی رسول خدا را- در بعضی اوامر- كرده باشد و هر كس نافرمانی علی را كرده باشد بر فرض كه در ظاهر از رسول خدا اطاعت كرده باشد اهل جهنم است.

البته هیچ یك از این مطالب با بزرگی و مقام شامخ و برتری محضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم منافات ندارد.

خلاصه آنكه مقصود حدیث آنست كه هر كس در ظاهر از خداوند متعال اطاعت كند و با انكار حق امیرالمومنین علی علیه السلام نافرمانی خدا را كند به خاطر بی ایمانیش اهل جهنم خواهد بود و هر كس از علی علیه السلام اطاعت كند و عارف به حق آن حضرت باشد اهل بهشت است هر چند در بعضی از فروع و دستورات جزئی نافرمانی خدا را كرده باشد، زیرا نافرمانی او نافرمانی مومن است و شایستگی برای مغفرت و آمرزش را دارد.

این مطلب خود اشاره به امامت امیرالمومنین علیه السلام دارد و گویای آنست كه اقرار به امامت آن حضرت شرط ایمان است و اطاعت مسلمانان ظاهری كه اقرار به نص ولایت آن حضرت نداشته نافرمانی او را كرده و از دیگران پیروی كرده اند ارزشی ندارد... [16] .

بر این اساس تفاوت شیعه و دیگران تفاوتی اساسی و اصولی است كه با سپاس از خداوند متعال خیلی روشن و واضح است. باید دانسته شود


كه اخبار و احادیثی كه می گوید شیعه آمرزیده و رستگار و بهشتی است و خداوند متعال آنان را می بخشد و از گناهانش صرف نظر می كند و شفاعت امامان شامل حالشان می شود و سیئات آنها تبدیل می گردد و... بسیار زیاد است. كه اگر از به درازا كشیدن سخن و خروج از تناسب نوشته ترسی نداشتیم بخش مهمی از آنها را می آوریم، در اینجا پژوهشگران را به كتاب شریف «بحارالانوار» در باب معاد و ابواب ولایت در مجلدات گوناگون آن به ویژه جلد 68 ارجاع می دهیم.


[1] عدل الهي، /409.

[2] وسائل الشيعه 18/ 562، و كتاب ما «الامام علي بن ابي طالب عليه السلام» / 144-138.

[3] «كتاب الطهاره» تاليف شيخ اعظم انصاري، / 329، «السادس في النجاسات، فصل طاهره المخالف».

[4] بحارالانوار27 /102.

[5] بحارالانوار 39/ 249.

[6] المناقب المرتضويه، تاليف علامه كشفي/ 123، و به همين معني روايتي در «لسان الميزان» 1/ 185 مي باشد.

[7] ينابيع الموده/ 91، البحار 39/ 304.

[8] تاريخ بغداد 12/ 315.

[9] عدل الهي/ 411.

[10] بحارالانوار 68/ 103.

[11] بحارالانوار 39/ 305.

[12] احقاق الحق 7/ 173.

[13] فرقان، 70، آنها را خداوند سيئاتشان را به حسنات تبديل مي كند.

[14] بحارالانوار 68/ 147.

[15] «المستدرك» تاليف حاكم نبشاوري، 3/ 141، ينابيع الموده/ 11.

[16] دلائل الصدق، 2/ 503، 504.